ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
زندگی ما مانند کتابی است که با تولد ما آغاز می شود، سالهای اول زندگی هم مانند مقدمه این کتاب است. انسانها را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول آدمهایی هستند که معتقدند کتاب زندگی آنها را خدا نوشته است و آنها فقط مسیری که خدا از قبل تعیین کرده طی می کنند، به عبارتی آنها فقط بازیگرند و خدا بازیگردان. یعنی خود را رباتهایی کنترل دار می دانند که به وسیله خدا در جاده زندگی هدایت می شوند، به اعتقاد آنها خدا اسباب بازی خلق کرده است! به راستی چه فلسفه ای در این نوع زندگی می توان یافت؟ سرگرمی خدا؟! این دسته افراد ، که تعدادشان هم کم نیست، باور دارند که هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خود ندارند و سرنوشت آنها کاملا و به صورت ریز از قبل تعیین شده است و کیفیت فعلی زندگی خود را به سرنوشت از پیش تعیین شده خود نسبت می دهند و می گویند که خدا خواسته است این گونه باشد. آنها معمولا همواره در فقر به سر می برند و از زندگی خود رضایت ظاهری دارند.
دسته دوم ،آدمایی هستند که باور دارند کلیات زندگی آنها از قبل نوشته شده است و خودشان فقط در جزئیات می توانند دخل و تصرف محدودی انجام دهند، این افراد معمولا خود را قربانی شرایط می دانند، از کلمات اگر و ایکاش فراوان استفاده می کنند، نوسانات زیادی در زندگی دارند و در صورتی به دستاوردی برسند،آن را به دلیل باور محدود کننده خود، به سرعت از دست می دهند. این افراد دائما به دنبال مقصر می گردند تا خودشان را مبرا کنند و مسئولیت زندگی خود را قبول نکنند.
دسته سوم ، همان عقاب هایی هستند که همواره چشم به اوج دارند و در اوج بودن را تجربه می کنند و از ماندن در حضیض نفرت دارند. این افراد که تعدادشان هم کم است، اعتقاد دارند که کتاب زندگی شان را به طور کامل، خود می نویسند و از خدا در فصول مختلف این کتاب به عنوان یاری رسان یاد می کنند. کتاب زندگی این افراد واقعا خواندنی و پرفروش است! چرا که پر از ماجراجویی و هیجان است، پر از انرژی و قدرت است، پر از افتادن و برخاستن است، اما کتاب زندگی دسته اول و دوم ملال آور و خسته کننده است و مانند کتابی است که پس از خواندنش نمی توانی هدف نویسنده آن را از نگارش آن بفهمی! آیا خدا چنین کتاب های بی محتوایی را می نویسد؟!
کتاب زندگی خود را از ابتدا تا کنون مرور کنید، آیا از خواندنش لذت می برید یا خسته می شوید و خوابتان می برد؟ راستی شما جزو کدام دسته اید؟ جزو 10 درصد دسته سوم ، یا 90 درصد دسته اول و دوم؟ جزو دسته سوم هستید که در عرصه زندگی مشغول فتح قله های آن و پشت سرگذاشتن موانع هستند؟ یا دسته اولی که مشغول نظاره کردن دسته سوم و کف زدن و سوت کشیدن برای آنها هستند؟ یا دسته دومی که مشغول غرولند و کوچک شمردن کار دسته سوم و دادن نسبت خوش شانسی به آنان هستند؟...منتظر نظراتتان هستم
شاد باشید
اتفاقن گاهی خوبه که خدا سطرهای کتابمون رو ویرایش کنه چون اگر به خودمون باشه که تعطیلیم !!! یه دفه می بینی یه داستان غم انگیز برای خودمون می سازیم که جرات مرور کردنش رو هم نداریم .
خدا در قلبهامونه
کتابمون رو با ما می نویسه ...
"خدا همینجاست
در جمع عزیزترین هایمان
خدا در دستی است که به یاری می گیریم
در قلبی ست که شاد می کنیم
در لبخندی ست که به لب می نشانیم
خدا در عطر خوش نان است
خدا در جشن و سروری است که به پا می کنیم
او جایی است که همه شادیم
و جایی است که قلب شکسته ای میانمان نمانده
... "
ممنون معصومه جان
البته نویسنده این مطلب من نبودم ولی متاسفانه مربوط به چند ماه پیش بود و منبعش یادم نیست با عذر خواهی از نویسنده
ولی جالب بود دوست داشتم نظر دوستان و بدونم
البته هر سه نوع خدا رو توی زندگیشون دارن و بیشتر اینه که نقش خودشون و خدا رو توی زندگیشون چطور میبینن
ممنون از نظرت
شاد و موفق باشی همیشه