نغمه های عشق

همه عالم صدای نغمه اوست کو عاشقی که بشنود آواز

نغمه های عشق

همه عالم صدای نغمه اوست کو عاشقی که بشنود آواز

عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کند
عاشق آن است که دل را حرم یار کند...

فردا یک راز است برایش برنامه ریزی کن اما نگران نباش.......
دیروز خاطره بود پس حسرتش را نخور..............
ولی امروز یک هدیه است.قدرش را بدان...............

ﺑﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ !
ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﯾﭙﯽ
ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺳﯽ
ﺑﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﻫﺎﯼ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮐﯽ ، ﻭﺍﯾﺒﺮﯼ ، ﻭﯾﭽﺘﯽ ، ﻻﯾﻨﯽ
ﺑﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ !
ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﺎﻧﺘﮑﺖ ﻟﯿﺴﺘﻤﺎﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ " ﻗﻠﺐ
ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺥ " ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﯼ ﺗﮑﺴﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻋﺸﻘﻢ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻭ
ﮔﻠﻢ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﻓﺮﻗﯽ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ ، ﻛﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺩﻡ ﺩﺳﺘﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﺮﻓﻨﺪﻣﺎﻥ ﺷﺪ
ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﻘﺪﺳﻨﺪ ، ﮐﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ! ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ
ﭘﺎ
ﻓﺮﻗﯽ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺍﺯ ﭼﻪ ﺟﻨﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ
ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻣﯽ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﮐﻔﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩ
ﺑﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ !
ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﻭ ﺁﻧﺴﻮﯼ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﭘﯿﭽﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﭽﺎﻧﺪﯾﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﺯﺭﻧﮕﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﮔﻔﺘﯿﻢ
ﺣﺎﻝ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻣﺮﮒ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺸﻦ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ
ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯﻣﺎﻥ
ﺩﺭﺩﻣﺎﻥ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ !
ﮐﻤﯽ ﺻﺪﺍﻗﺖ
ﮐﻤﯽ ﺷﻬﺎﻣﺖ
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ .

نیچه میگوید :اگر انسان چرایی زندگی اش را بداند با هر چگونگی خواهد ساخت!
لحظه ای بایست .کجا میروی ؟ برای چه آمده ای ؟ این شکوه معجزه دستان خداوند آمده است تا حقوقی بگیرد و ماشینی بخرد و خانه ای ؟
رسالتت چیست ؟ اینگونه که به تاخت بر عمرت میگذری و گیسوانت را به سفیدی میرسانی و قامتت را به خاک نزدیک مینمایی ،به صیدی یا در صیدی ؟

خشم

گفته میشود:شبی مار بزرگی وارد دکان نجاری میشود برای پیدا کردن غذا. و عادت نجار این بود که موقع رفتن بعضی از وسایل کارش را روی میز بگذارد ان شب هم اره کارش روی میز بود همینطور که مار گشتی میزد بدنش به اره گیر مکند وکمی زخم میشود مار خیلی ناراحت میشود وبرای دفاع از خود اره را گاز میگیرد که سبب خون ریزی دور دهانش میشود او نمیفهمد که چه اتفاقی افتاده و از اینکه اره دارد به او حمله میکند ومرگش حتمیست تصمیم میگیرد برای آخرین بار از خود دفاع کرده وهر چه شدیدتر حمله کند و دور اره بدن...ش را پیجاند وهی فشار داد نجار صبح که آمد روی میز بجای اره لاشهء ماری بزرگ وزخم آلود دید که فقط وفقط بخاطر بیفکری وخشم زیاد مرده است.
احیانا درلحظه خشم می خواهیم دیگران را برنجانیم بعد متوجه میشویم جز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم وموقعی این را درک میکنیم که خیلی دیر شده...
زندگی بیشتراحتیاج دارد که گذشت و چشم پوشی کنیم از اتفاقها؛ازآدمها؛ از رفتارها؛گفتارها؛
خودمان را یاد دهیم به گذشت و چشم پوشی عاقلانه وبجا. چون هر کاری ارزش این را ندارد که روبرویش بایستی واعتراض کنی

مشاهده کودکی که در حال آموختن چیزیست،یکی از امیدبخش ترین تجربه های زندگی ست..(کتاب کوچک امید،پاول ویلسون)

 گاهی در همان جایی که هستیم متوقف می شویم،
چون خدا می داند آنجایی که قرار است برویم طوفانی برپاست!

شکرگزار باشیم...