نغمه های عشق

همه عالم صدای نغمه اوست کو عاشقی که بشنود آواز

نغمه های عشق

همه عالم صدای نغمه اوست کو عاشقی که بشنود آواز

گفتگو با استاد

 روزی غرق در فکر 
ناگهان خود را در دیاری یافتم دور دست و غریب 
دیدم کامل مردی در کنار من است با نگاهی مهربان 
به نرمی از من پرسید " چرا اینطور گرفته ای " 
گفتم : فکرم پریشان است 
گفت : شاید از من کمکی ساخته باشد 
گفتم به دنبال حقیقت می گردم 
 گفت :‌در خود فرو رو و کلیدش را در قلبت می یابی 
چگونه؟ 

خیال هایت را کنار بگذار و نیتت را خالص کن انوقت حقت در قلبت می تابد 
پرسیدم : از کجا بدانم حقیقت است که می تابد 
پاسخ داد : در این مرحله اولیا و انبیا را همه بر حق می بینی و تفاوت بین ادیان نمی گذاری یعنی به مرحله خداشناسی گام نهاده ای 
مرحله خداشناسی؟ 
در مرحله خداشناسی میدانی که از کجا آمده ای ، چرا به این دنیا آمده ای ، در اینجا چه کاری باید بکنی و بعد به کجا می روی 
گفتم :‌نمی دانم در اینجا چه باید بکنم 
گفت : به وظیفه مان عمل کنیم به دیگران خیر برسانیم و بکوشیم انسان واقعی باشیم 
   
انسان واقعی ؟ 
بله کسی که به راستی دلسوز نیکو و نیک خواه باشد ، از شادی دیگران شاد شود و از غمشان غمگین و در پی یاری به دیگران باشد 
چگونه ؟ 
با دیگران همان باش که می خواهی با تو باشند و هر چه بر خود نمی پسندی بر دیگران نپسند 
گفتم :‌گفتنش آسان است 
او ادامه داد : اما به کار بستنش دشوار 
گفتم : نشیب و فراز زندگی گاهی عرصه را بر من تنگ می کند و مطمئن نیستم آیا روزی به سعادت واقعی می رسم ؟ 
گفت : در راه حقیقت سعادت واقعی بازگشت به سر منزلی ازلی است 
سر منزل ازلی؟ 
بازگشت به همان جایی که از آن آمده ایم اما داناتر و مهربانتر 
فکری کردم و پرسیدم :‌این همه را از کجا می دانی ؟‌ 
لبخندی زد و گفت : عمرهایی تحقیق و تجربه 
ممنونم حالم خیلی بهتر شداما شاید باز سوالاتی داشته باشم می شود دوباره شما را دید؟ 
با لبخندی مهربان دستی بر شانه ام گذاشت و گفت: هر وقت که بخواهی من همیشه هستم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد