آیا شیطان وجود دارد؟
آیا خداوند شیطان را خلق کرده است؟
آیا خداوند هر چیزی را که وجود دارد، خلق کرده است؟!
استاد دانشگاه با این سوال ها، شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند...
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد: بلی استاد! او خلق کرده است...
استاد پرسید: آیا خداوند همه چیز را خلق کرده است؟!
و شاگرد مجددا با قاطعیت پاسخ داد: بله استاد! همینطور است...
استاد گفت: اگر خداوند خالق همه چیز است، پس او شیطان را نیز خلق کرده است و ما همگی به نیکی می دانیم که شیطان وجود دارد. لذا مطابق قانونی که می گوید کردار ما نمایانگر ذات ماست، لذا خداوند خود شیطان است...
شاگرد که پاسخی برای این گفته استاد نداشت، به آرامی نشست و پاسخی نداد...
استاد نیز با نگاهی سرشار از رضایت، به شاگردان کلاسش نگریست و با خود
اندیشید که با زیرکی تمام توانسته است ثابت کند که عقیده به مذهب، افسانه و
خرافه ای بیش نیست...
در این زمان، شاگرد دیگری از ته کلاس دستش را بلند کرد و پرسید: استاد! ببخشید! می توانم از شما سوالی بپرسم؟
استاد با نگاه تحقیر آمیزی رو به او کرد و گفت: البته پسرم!
شاگرد ایستاد و پرسید: استاد! آیا سرما وجود دارد؟
استاد پاسخ داد: این چه سوالی است! البته که وجود دارد. آیا تا کنون آنرا حس نکرده ای؟!
پس از پاسخ استاد، اکثر شاگردان کلاس به سوال همکلاسیشان خندیدند...
مرد جوان ادامه داد: استاد! واقعیت آن است که سرما وجود ندارد! مطابق
قانون فیزیک، چیزی که به آن سرما اطلاق می شود، زمانی معنی دارد که گرما
وجود نداشته باشد. دقت کنید! در صورتی می توان شیء و یا موجودی را مورد
مطالعه و آزمایش قرار داد که انرژی داشته باشد یا آنکه ناقل آن بوده و
بتواند آنرا انتقال دهد...
استاد! گرما پدیده ای است که باعث می شود
شیء و یا موجودی آنرا انتقال دهد و یا آنرا داشته باشد. صفر مطلق به معنای
نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه، بدون حیات و بازده می شوند. پس
در واقع، در این شرایط نمی توان گفت که سرما وجود دارد، بلکه در این دمای
منفی ۴۶۰ درجه فارانهایت، هیچ گرمایی وجود ندارد!
واقعیت آن است که بشر، کلمه "سرما" را برای آنکه از عدم وجود گرما توصیفی داشته باشد، ابداع کرده است...
و اما یک سوال دیگر استاد! آیا تاریکی وجود دارد؟!
استاد این بار با احتیاط پاسخ داد: البته که وجود دارد!
شاگرد پاسخ گفت: استاد! شما دوباره اشتباه کردید! در واقع تاریکی هم وجود
ندارد! تاریکی نیز در حقیقت به معنای عدم وجود نور است. نور چیزی است که می
توان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمی توان! در واقع همانطور
که می دانید، با استفاده از قانون نیوتن می توان نور را به رنگهای مختلف
شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی
را اندازه بگیرید! یک پرتو بسیار کوچک نور می تواند دنیایی از تاریکی را
بشکافد و آنرا روشن سازد...
حال سوال این است که شما چطور می توانید
تعیین کنید که در یک فضای به خصوص، چه میزان تاریکی وجود دارد؟! تنها کاری
که می توانید انجام دهید آن است که میزان وجود نور را در آن فضا، اندازه
گیری نمایید. در واقع تاریکی نیز واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که
نور وجود ندارد بکار می برد...
سپس مرد جوان اضافه کرد: و اما سوال آخر. استاد! آیا شیطان وجود دارد؟
این بار دیگر استاد از پاسخ خود زیاد مطمئن نبود! ولی برای تایید حرف های گذشته اش پاسخ داد: البته پسرم! همانطور که قبلا هم گفتم شیطان وجود دارد. ما او را هر روز می بینیم! شما هر روز می توانید نمود آنرا در رفتارهای غیر انسانی بشر، نسبت به همنوعان خود مشاهده کنید. او در جنایت ها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد، شرکت دارد. اینها همه نمایانگر هیچ چیزی به جز وجود شیطان نیست...
در انتها شاگرد باهوش بحث خود را اینگونه پایان داد: استاد عزیز! نکته مهم این است که شیطان نیز وجود ندارد! و یا حداقل آنگونه که شما تصور می کنید، وجود ندارد! وجود شیطان را نیز می توان به سادگی از عدم حضور خداوند، استنتاج کرد. به راستی که خداوند، شیطان را خلق نکرده است! وجود شیطان در درون انسانها، زمانی نمود می کند که عشق به خداوند، در قلب آنها از بین رفته باشد. به همین دلیل، انسان واژه ای به نام "شیطان" را زمانی ابداع کرد که در وجود شخص و یا اشخاصی، هیچ نشانه ای از عشق و محبت به خداوند نیافت...
نام آن مرد جوان: آلبرت انیشتن بود...
اگر آموختن درباره خود، بر پایه گفته های دیگران باشد، ما درباره آنها چیز آموخته ایم و نه درباره خویش.
"کریشنامورتی"
خـــــشـم ، بـــا دیــــوانــگی آغــــاز مـی شـود و بـــا پــــشـیمـانـی پـایـان مـی پــذیــرد.
اگر می توانی,هنگامی که همه در اطرافت کارهایی احمقانه انجام می دهند,عاقل باش...
اگر می توانی,هنگامی که همه به خودشان اطمینان ندارند,اعتماد به نفست را حفظ کن...
اگر می توانی,در حالی که همه دروغ می گویند,تو صبر کن وصادق باش...
اگر می توانی ,در حالی که همه از تنفر پر شده اند,تو مهربان باش...
اگر می توانی,برای رسیدن به رویاهایت تلاش کن...
اگر می توانی,هنگام برخورد با پیروزی ها وشکست ها برخوردی یکسان داشته باش...
اگر می توانی این چنین باشی,زمین وآنچه در آن است از آن توست...
ومهم تر از آن,تو یک انسان واقعی خواهی بود.....