ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از «کرامت» میرفت
و هر یک از حاضران چیزی میگفت.
شیخ گفت: کرامت چیزی جز «خدمت خلق» نیست.
چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند
یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر میکرد
و آن دیگر به عبادت خدا مشغول بود.
یک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود.
آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند.
گفت: من سالها پرستش خدا کرده ام
و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده است،
روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند.
ندا آمد، آنچه تو کردهای خدا از آن بینیاز است
و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج.
شیخ ابوالحسن خرقانی
سلام واقعاوب خوبی داری اگه تونستی به وب من هم سربزن اگه دوست داشتی تاباهم تبادل لینک کنیمhttp://em-ha.rozblog.com
سلام
ممنون دوست عزیز شاد باشید همیشه