خشمگین ماندن، مانند این است که یک ذغال
داغ را به قصد پرتاب آن به دیگران، در دستانت
نگاه داری و در این میان تنها کسی که می سوزد
خودت هستی..
یک روز خوب میاد!
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺒﻮﺗﺮﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺳﺖ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﻭﺩ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺳﺖ .
ﻭ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ ﺍﺳﺖ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﻨﺪﻧﺪ .
ﻗﻔﻞ
ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻗﻠﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻫﺮ ﺳﺨﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﺮﺩﯼ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻫﺮ ﺣﺮﻑ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﻧﺞ ﺟﺴﺖ ﻭ ﺟﻮﯼ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻧﺒﺮﻡ.
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻟﺐ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﻭﺩ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺷﻮﺩ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﺮﯾﺰﯾﻢ ...
ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ
ﺣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﻢ .
ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻣﻠﻮ
زندگی است دیگر
همیشه که همه رنگ هایش جور نیست
همه سازهایش کوک نیست
باید یاد گرفت با هر سازش برقصی
حتی با ناکوک ترین ناکوکش !
اصلا" رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن !
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند.
به این سالها که به سرعت برق گذشتند
به جوانی که رفت
میانسالی که می رود
حواست باشد به کوتاهی زندگی
به زمستانی که رفت
بهاری که دارد تمام می شود کم کم
ریز ریز
آرام آرام
نم نمک
زندگی به همین آسانی می گذرد....
اگر درستکار و صادقید، آدمها شما را فریب خواهند داد: با این وجود امین و صادق بمانید
اگر مهربان هستید، آدمها شما را به خودخواهی و غرض ورزی متهم می کنند: با این وجود مهربان باشید
اگر کامیابید، دوستانی بی وفا و دشمنانی واقعی خواهید یافت: با این وجود موفق باشید
اگر به شادی و آرامی برسید، دیگران حسادت می کنند: با این وجود شاد باشید
آنچه شما سالهایتان را برای بنایش صرف کرده اید، آدمها یک شبه نابودش می کنند با این حال بنا کنید
نیکی های امروزتان را به فردا فراموش می کنند، حتی اگر بهترین خود را ایثار کنید باز می گویند
کافی نیست: با این وجود بهترین خود را ایثار کنید
در سنجش نهایی، قضاوت های ایشان نیست که شما را می سنجد
تنها خداست که شما را داوری می کند.
برگرفته از کتاب مادرترزا
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ،
ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ،
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ . . .
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ،
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺴﭙﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﻡ ﺧﺪﺍ . . .
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺻﻼﺣﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﭽﯿﻨﺪ ،
ﻧﻪ ﺁﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ . .
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ،
ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﯿﭽﯿﻨﺪ !
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺟﺰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ . . . .
ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻢ . . .
ﻫﻤﯿﺸﻪ ،
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ،
ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﺮ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ،
ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﯽ ﺍﻡ . .
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺮﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪﯼ ،
ﺭﺩ ﻟﺒﻬﺎﯾﺖ ﺭﻭﯼ ﻟﭗ ﻫﺎﯼ ﮔﻞ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺍﻡ ،
ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ . . . . .
خدای مهربانم شکر
آدمهایی هستند که خوبند ،
خوب بودن به خوردشان رفته ،
آمده اند که مهر بیاورند ،
نه جنسیتشان مهم است، نه عقایدشان ،نه سنشان ،نه تحصیلاتشان .
مهم این است که با دلشان راحتند ، صاف و روراست می آیند توی زندگیت، یک توقف می کنند به پهنای یک عمرت ، و می روند .. و سالها هم که نبینی شان باز یکجوری انگار با تو مانده اند...