نغمه های عشق

همه عالم صدای نغمه اوست کو عاشقی که بشنود آواز

نغمه های عشق

همه عالم صدای نغمه اوست کو عاشقی که بشنود آواز

خشم

گفته میشود:شبی مار بزرگی وارد دکان نجاری میشود برای پیدا کردن غذا. و عادت نجار این بود که موقع رفتن بعضی از وسایل کارش را روی میز بگذارد ان شب هم اره کارش روی میز بود همینطور که مار گشتی میزد بدنش به اره گیر مکند وکمی زخم میشود مار خیلی ناراحت میشود وبرای دفاع از خود اره را گاز میگیرد که سبب خون ریزی دور دهانش میشود او نمیفهمد که چه اتفاقی افتاده و از اینکه اره دارد به او حمله میکند ومرگش حتمیست تصمیم میگیرد برای آخرین بار از خود دفاع کرده وهر چه شدیدتر حمله کند و دور اره بدن...ش را پیجاند وهی فشار داد نجار صبح که آمد روی میز بجای اره لاشهء ماری بزرگ وزخم آلود دید که فقط وفقط بخاطر بیفکری وخشم زیاد مرده است.
احیانا درلحظه خشم می خواهیم دیگران را برنجانیم بعد متوجه میشویم جز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم وموقعی این را درک میکنیم که خیلی دیر شده...
زندگی بیشتراحتیاج دارد که گذشت و چشم پوشی کنیم از اتفاقها؛ازآدمها؛ از رفتارها؛گفتارها؛
خودمان را یاد دهیم به گذشت و چشم پوشی عاقلانه وبجا. چون هر کاری ارزش این را ندارد که روبرویش بایستی واعتراض کنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد